ما در فیلم Solo: A Star Wars Story، قرار است به همراه یکی از محبوبترین شخصیتهای این کهکشان، با سفینه فضایی میلینیوم فالکون شاهد یک ماجراجویی کاملا جدید و هیجانانگیز، در همین کهکشان باشیم. از طریق یک سری فعالیتهای جسورانه در دنیای زیرزمینی، تاریک و بسیار خطرناک جنایتکاران، هان سولو با چوباکا ملقب به چویی، کمک خلبان و بهترین دوست او در آینده، و لاندو کالریسیان که یک قمارباز بدنام است، آشنا میشود و این شخصیتها یکی از غیرعادیترین قهرمانهای دنیای جنگ ستارگان را در یک ماجراجویی همراهی خواهند کرد.
میتوان گفت که فیلم سولو: داستانی از جنگ ستارگان یک پیش درآمد غیرضروری محسوب میشود. همانطور که این فیلم اثر بدی نیست، اثر خوب و بی نقصی هم محسوب نمیشود. اگرچه، برخلاف اجراهای سرزنده و بسیار خوب بازیگران، شوخیهای گاه و بیگاه شخصیتها و چندین اتفاق هیجانانگیز و سورپرایز کننده، میتوان گفت که یک برنامهریزی خاصی درباره همه چیز این اثر وجود دارد و در طی روند فیلم این موضوع کاملا حس میشود. فیلم Solo: A Star Wars Story ممکن است واقعا نتواند شخصیت اصلی خود را آنطور که باید و شاید توسعه ببخشد و توجیه کند که چرا اصلا این شخصیت باید در دنیای جنگ ستارگان وجود داشته باشد، اما میتواند تا حد بسیار زیادی اوقاتی خوش برای بیننده خود فراهم کند. اگر بخواهیم در رابطه با بازیگران، آن هم درباره دونالد گلاور صحبت کنیم، میتوان گفت که این بازیگر سریال Atlanta (آتلانتا) میتواند به راحتی بهترین جزء این فیلم سینمایی نسبتا خوب شود.
فیلمنامهی فیلم سولو: داستانی از جنگ ستارگان که توسط لارنس کاسدان و پسرش جاناتان نوشته شده، ماهرانه است، اما هیچ چیز قابل توجه و سورپرایز کنندهای درون خود ندارد؛ دقیقا همین حرف را در رابطه با کارگردانی ران هاوارد هم میتوان گفت. اما بازیگران... آنها به طور مداوم در تلاش بودند که سطح فیلم و متریال آن را بالا ببرند که تا حد زیادی هم موفق شدند. اینکه ما در آینده شخصیت هان سولو را از طریق هایپر اسپیس برای تماشای ماجراجوییهای بیشتر دنبال کنیم، مسئلهای است که کاملا به خود کمپانی دیزنی بستگی دارد. اما چیزی که در این اثر به ما نمایش داده شد، به قدری خوب و کافی است که باعث شود ما باز هم در آینده برای تماشای اینگونه آثار به سینما بیاییم. این اثر، بهترین نوع ساخت یک فیلم جنگ ستارگان است.
استیو راجرز سعی دارد تا وارد نیروهای نظامی آمریکا شود اما تلاشش ناموفق است تا اینکه طی آزمایشی در راستای اهداف محرمانه دولت آمریکا به یک قهرمان تبدیل میشود و …
مخترع میلیاردر، «تونی استارک» که اکنون تمام دنیا از زندگی دوگانه او بعنوان «مرد آهنی» خبر دارند، از طرف دولت تحت فشار قرار می گیرد تا تکنلوژی ای که بدست آورده را به ارتش بدهد. استارک که نمی خواهد به این راحتی اختراعش را در اختیار دیگران بگذارد، تصمیم می گیرد به همراه دوستانش در مقابل دشمنانی قدرتمند بایستد.
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
«سام» یک دانش آموز دبیرستانی است که پدرش به مناسبت فارغ التحصیلی برای او یک اتومبیل کامروی دست دوم خریده است. سام از این موضوع بسیار خوشحال است اما در ادامه متوجه می شود اتومبیل او در واقع یک روبات تغییر شکل دهنده به نام «بامبلی» است که به یک گونه از روباتهای فرا زمینی به اسم «اتوبوت» تعلق دارد...
۲۲ سال پس از پایان ماجراهای «پارک ژوراسیک» (نسخه اصلی فیلم در سال ۱۹۹۳ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ)، این محل به صورت یک پارک تفریحی توریستی درآمده و دایناسورهای واقعی قرون کهن (که توسط دانشمندان دوباره خلق شده و امکان حیات یافتهاند) در آن قرار دارند ...
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
سال 2154، انسان های ثروتمند روی یک ایستگاه فضایی زندگی کامل و بی نقصی را تجربه می کنند. در حالی که بقیه مردم روی کره زمین که ویرانه ای از آن باقی مانده، هستند. در این احوال مردی بنام «مکس» (مت دیمون) ماموریتی را آغاز می کند که ممکن است برابری را میان تمام انسان ها برقرار کند...